امام جواد (ع)

زندگي امام جواد (ع) شامل سه محور بركات مادي و معنوي و برخورد با منكرات بود

امام جواد (ع)‌ در حالي كه تنها 7 سال داشت به امامت رسيد و از اين حيث يعني دستيابي به مقام امامت در سنين كودكي اولين است و همچنين جوانترين شهيد در بين امامان معصوم است و هنگامي كه تنها 25 سال سن داشت توسط همسرش مسموم و شهيد شد.
وي افزود: هنگام تولد امام جواد (ع) پدرش امام رضا (ع) براي او روضه خواند و فرمود كه ملائك آسمانها در روز شهادت امام جواد (ع) اشك خواهند ريخت و سپس گفت تا كنون مولودي بابركت‌تر از امام جواد (ع) براي شيعيان به دنيا نيامده است.
 برخي عنوان مي‌كردند كه چطور امكان دارد كودك 7 ساله‌اي به امامت برسد و خود امام در پاسخ مي‌فرمودند مگر حضرت يحيي در كودكي به نبوت نرسيد و مگر حضرت عيسي در گهواره از حقانيت خود و مادرش دفاع نكرد و خود با عبد خدا، مبارك و صاحب كتاب معرفي نكرد.
بركات مادي، معنوي و برخورد با منكرات به عنوان اركان اصلي زندگي امام جواد (ع) گفت: درباره بركات مادي كه اين امام در زندگي خود به اذن خدا به شيعيان عطا كرده بود روايت بسياري است. از جمله علي بن مهزيار از ياران امام جواد (ع) كه مرقدش در اهواز قرار دارد مي‌گويد زلزله‌هاي متناوبي شهر اهواز را مي‌لرزاند كه باعث ترس مردم شده بود به امام جواد نامه نوشتم و شرايط را توضيح دادم وي در پاسخ راهكاري را ارائه داد و گفت به مردم شهر بگو تا سه روز روزه بگيرند و روز جمعه غسل كنند و سپس به دعا بپردازند زلزله رفع خواهد شد.
علي بن مهزيار مي گويد: به مانند توصيه امام (ع)‌ رفتار كرديم و آنطور كه فرموده بودند از شر زلزله خلاص شديم.
حجت‌الاسلام والمسلمين رفيعي افزود: براي انجام هر كاري بايد از كليد مخصوص آن كار استفاده كنيم. به عنوان مثال آنطور كه در روايات آمده است كليد دعا صبر است. امام جواد (ع) نيز در برخورد با مشكلات معنوي كليد آن مشكل را ارائه مي‌داد و اين از بركات معنوي زندگي وي بود كه بهترين راهكارها را هنگام بروز مشكلات مربوط به روابط اجتماعي، خانوادگي و ناراحتي‌هاي روحي پيروانش مي‌داد.
به عنوان مثال شخصي نزد امام جواد (ع) آمد و گفت كه پدرش ناصبي است يعني به اهل بيت (ع)‌ توهين مي‌كند آيا با او جدل كنم كه امام (ع)‌ فرمود مدارا بهتر از دعوا كردن است صبر كن و فقط مواظب باش كه به ولايتت لطمه نخورد. پس از مدتي آن شخص آمد و گفت كه توصيه امام (ع) را اجرا كردم و در رفتار پدرم تغيير ايجاد شد.
برخورد با منكرات جامعه را محور سوم زندگي امام (ع) دانست و اظهار كرد: در اسلام هم جنگ داريم و هم صلح و در سيره پيامبر (ص) نيز هم رحمت است و هم قاطعيت. گاهي نصحيت و مدارا جواب نمي‌دهد و بايد با كسي كه باعث برهم ريختگي جامعه مي‌شود برخورد كرد. امام جواد (ع) نيز بر همين اساس مقابل معصيت‌ها مي‌ايستاد و اجازه نمي‌داد تا جامعه از حد شرعي خود خارج شود.
به عنوان مثال بنابر دلايل مختلف امام جواد (ع) با دختر مأمون يعني ام فضل ازدواج كرد مأمون با دعوت مطرب مي‌خواست تا مجلس عروسي آن امام را به غنا بكشاند. مطرب نيز مقابل امام شروع به نواختن ساز و رقصيدن كرد كه امام (ع) ابتدا به او تذكر داد ولي مطرب به كار خود ادامه داد كه در اين هنگام امام (ع) با تشر به مطرب گفت از خدا بترس لحن امام (ع) آنقدر جدي بود كه مطرب دچار رعشه شد و تا آخر عمرش نتوانست مطربي كند.
مي‌توان در مجالس شاد بود اما دچار معصيت نشد و از نماز و واجبات غافل نشد. آن طور كه شنيده مي‌شود در برخي مجالس عروسي كه تعداد آنها محدود هستند از منكرات و مشروبات استفاده مي‌كنند كه ناراحت‌كننده است چرا كه اين دو در اسلام بسيار مزمت شده‌اند و پيروان اسلام و تشيع نبايد به سمت اينگونه مواد بروند.
حرص داراي دو صورت مذموم و ممدوح است گفت:‌ حرص مذموم يعني طمع در جمع‌‌آوري مال و منال دنيا و هرچه كار دنيايي است اما حرص ممدوح حرصي است كه در آن انسان نسبت به فراگيري علم، دوري از معصيت و رسيدن به ثواب بيشتر طمع دارد. يكي از كساني كه در تاريخ اسلام حرص ممدوح داشت حضرت عبدالعظيم حسني است كه هميشه تشنه شنيدن حديث از امام (ع) بود.
روزي حضرت عبدالعظيم حسني خدمت امام جواد (ع) رسيد و از او خواست تا حديثي را روايت كند و هرچه امام (ع) حديث مي‌گفت عبدالعظيم بيشتر طلب مي‌كرد تا اينكه امام جواد (ع) 14 روايت به او آموخت كه در يكي از آنها آمده است مردم با پول‌هايشان نمي‌توانند مردم ديگر را جذب كنند و تنها با خلق نيكوست كه مي‌توان كسي را به خود جذب كرد. در حقيقت امام جواد (ع)‌ ياران خود را به اخلاق نيكو و خلق حسنه سفارش مي‌كرد.
متأسفانه در جامعه شاهد هستيد كه برخي خرافات در بين مردم جاي باز كرده است از جمله بحث دعانويسي و جادوگري كه جاي تعجب بسيار دارد. در روزگاري كه علم به رشد خود رسيده است اينگونه مباحث نبايد مطرح شود البته علم به معناي فضليت رشد كرده و اينطور نيست كه همگام با علم بصيرت نيز رشد كند.
همانگونه كه گفتم و از زندگي امام جواد (ع) نيز مي‌توان برداشت كرد براي هر كاري كليدي است و علم درباره بحث خرافه جوابگو نيست و توجه به سيره امامان ائمه (ع) است كه مي‌تواند ما را در مقابله با اين خرافات ياري برساند.

شکوه ۱۳ آبان را پاس می داریم

دانش آموزاني كه هنگام تبعيد امام در سال 42 خردسالاني بيش نبودند 15 سال بعد غيور مرداني در اين خاك شدند كه بر ظلم و بيداد شوريدند. آنان درس را نه در پشت نيمكت هاي چوبي كلاس و بر تخته سياه آن كه بر صفحه سپيد پيشاني مردمان زجركشيده در كوچه و بازار آموختند. آنان خود را مجزا از جريان انقلاب نمي دانستند آن روزها همه از پير و جوان، زن ومرد و كودك در اعتصاب و راهپيمايي شركت مي كردند. در آن روزها حتي گفتگوهاي كودكان خردسال نه بر سر بازي ها و بازيچه ها كه از ظلم شاه و راهپيمايي ها بود. دانش آموزان چنان سهمي در اين جريان داشتند كه اگر صفحه ايي از اوراق خونين انقلاب به نام آنان رقم نمي خورد، بر زحمات ، رشادت ها و تلاش هاي آنان جفا شده بود، آن روزها دانش آموزان، اعلاميه هاي امام را رونويسي و پخش مي كردند ، شبها خطر حكومت نظامي را ناديده مي گرفتند و با خط هاي ابتدايي و ناپخته خود ديوارهاي شهر را به شعارهاي انقلابي مزين ميكردند.

چگونه نوجواني كه در ابتداي زندگي است، به بلوغ فكري و عقيدتي مي رسد و خود را در جريان انقلابي وارد مي كند كه لازمه آن شناخت است؟ اينها را بايد در فضاي فكري آن عصر و به ويژه در كلام امام جست كه اعتراضات فروخفته در درون ملت را كه عمري به درازاي تاريخ داشت با ايمان و اعتقاد مردم گره زد و از ميان آن پرشورترين انقلاب قرن را ساماندهي نمود. در آن روزها شعاري برگرفته از امام شهيدان و آزادگان امام حسين (ع ) ورد زبان همگان بود و متفكران بزرگي چون شريعتي و مطهري هم از اين پيام به خوبي بهره مي جستند: ان الحياه عقيدةٌ و جهاد.

و امام نيز در تبيين اين شعار فرموده است" زندگي يعني آرمان و مبارزه در راه آن. ان الحياه عقيدة و جهاد. مطلبي كه از نظر شيوه تفكر اسلامي هيچ جاي ترديد در آن نيست، اين است كه مرگ از اين زندگي ذلت بار بهتر است.( صحيفه نور ، ج 13، صص 18-217)